شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

بقچه عشق

تولد3سالگی رادین جون

جمعه پیش مراسم تولد سه سالگی رادین جون پسر عموی نازنین شما بود.که متاسفانه گلپسر خوشگلم به علت سرماخوردگی نتونست به این جشن بره. الهی مامان فدات بشه خیلیییییییییییییی جات خالی بود.. مامان وبابا شمارو سپردن به مامان ایران وبابا عباس وخودشون به احترام رادین عزیزبرخلاف میل شخصیشون رفتند به جشن تولد پسر عموجان.برخلاف میلمون که میگم یعنی: آخه دلمون نمیومد بدون قند عسلمون بریم اما چاره ای نبود بعضی وقتها باید انسان شرایط رو بپذیره.بردن شما توشرایطی که دوران نقاهت رو میگذروندی کار عاقلانه ای نبودودکترت هم حسابی تاکید کرده بودند تا 10روز شما رو بیرون از خونه ومیهمانی نبریم.تازه عصر همونروز هم مراسم عقد پسر عموی بابا بود وفقط بابایی تون...
28 بهمن 1391

یه ظهر بهاری اما زمستونی

امروز روزجمعه 27بهمن ماه 91بود.زمستون امسال متا سفانه بارش زیادی  نداشتیم یا هوا سرد بود یا آلوده.واین بود که بخاطر سلامتی گل پسرم سعی میکردیم زیاد بیرون از خونه نریم.اما دیگه اینروزاخیلی خسته شده بودی.دیگه چقدر تو خونه سرگرمت میکردیم یا خونه مامان بزرگ هات میرفتی.اینا همه برای پسر تنوع طلب ما تکراری شده بودند وبقول خودت ددر میخواستی. تا امروز حول وحوش ظهر بطور اتفاقی وهمچنین بخاطر خوب بودن هوایهویی تصمیم گرفتیم عسل طلا رو ببریم پارک نزدیک خونمون .امسال زمستون بنا بدلایل که گفتم شاید فقط 2بار شما رو پارک بردیم اونم خیلی کوتاه. هرچند نیم ساعتی بیشتر نموندیم اما خیلی به شما خوش گذشت عزیزم.       ...
27 بهمن 1391

مسابقه با عنوان چرا وبلاگت رو دوست داری؟

از فرانک عزیزم(مامان ارشیا )سپاسگزارم که منو به این مسابقه دعوت کردند.ومن هم سه نفر از دوستان عزیزم رو به این مسابقه دعوت میکنم:                                        1-پگاه عزیزم مامان آرش جون                                       2-مامان مهدیار عزیزم   ...
26 بهمن 1391

تقدیم به مهربونترین پسر دنیا

میدونی مامانی نباید خیلی بزرگسال  باشی تا بشه مهربونی رو بهت نسبت دادویا در وجودت یافت ....فکر میکنم مهربونی ربطی به سن وسال  نداره بعضی ها فطرتا مهربوننداز همون کودکیشون وخوشا به سعادتشون ومن هم از چشات .....آره فقط چشات میفهمم که خیلی مهربونی ....ومن دیوونه مهربونیاتم امیدوارم خدای مهربونی که تورو اینقدر زیبا خلق کرده که دیدنت عشق ومحبت رو تو ذهن آدما زنده میکنه خودش از گزند نامهربونیها در امانت دارد آخه به آدمای مهربون نامهربونی زیاد میشه............!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این مقدمه ای بود تا روز مهر ومهربونی ودوستی رو به گل پسرم ...همسر عزیزم  وهمینطور به همه دوستای مهربون...
25 بهمن 1391

مژده مژده گلپسرم راه میره

       الهی فدات بشم مامانی دیگه بطور مستقل از امروز شروع کردی به راه رفتن. ماشاالله به پسر قوی مامان. امشب خونه مامان ایران بودی ومامان وبابا برای انجام کاری  رفته بودند بیرون.که خاله نگین خبر راه رفتنت رو به بابایی مسیج کرد.برگشتیم خونه مامان ایران دیدیم بلهههههه گلپسر با پاهای کوچولو اما محکمش ازانتهای سالن پذیرایی تا نزدیک در ورودی ساختمون اومداستقبال مامان وبابا. الهی دورت بگردم هیچوقت این لحظه رو فراموش نمیکنم . الانم خیلی خوشحالم همینجا با کامپیوتر دایی اومدم این خبر مهم رو بنویسم برات ای گل نازنینم. ا لان یکسال ویکماه ویک هفته سن داری قندکم.   ...
23 بهمن 1391

یه حس خوب ؟؟؟

سلام پسرطلا عسل طلا.خداروشکر که امروز خوبتری والان داری با باباجون بازی میکنی مامانم اومده تا  یه حس خوبی  که اینروزا اومده سراغش رو با تو هم درمیون بذاره. اشتباه نکن گلم ایندفعه نمیخوام از حس مادرانه بنویسم دارم از اون حسی صحبت میکنم که چیز تازه ای نیست وبه جرات میتونم بگم اگر زیاد برام پیش نیومده باشه تا الان کم هم پیش نیومده.حسی که همه آدم ها ممکنه کم وزیادتجربش کنن وخیلی خوبه که واسشون پیش بیاد آخه یجور احساس پختگی ورشد وبالندگی به آدم دست میده.امیدوارم این حرف هام رو حمل بر خودستایی نذاری گلم.زیاد نمیتونم از جزئیاتش برات بگم چون ممکنه سوئ برداشت بشه ومامانی دوست نداره این اتفاق بیفته اصلا وابدا. فقط دوست دارم از این ح...
22 بهمن 1391

سرماخوردگی خداحافظ

خدای مهربونم هزاران بار شکر میگویمت که  لباس عافیت به تن پسر کوچولوی نازنینم پوشاندی.الهی هیچ کودک نازنینی بیمار نشه حتی خیلی جزئی وکوچک. از تمامی دوستان خوب ومهربونم تشکر میکنم که با سر زدن بهمون  قوت قلب من  بودند.عزیزانم از همگیتون ممنونم. آرین :خاله های خوب ومهربونم ممنونم که بیادم بودین دوستتون دارم.                      همچنین از مامان ایران عزیزم که 2شب پیش ما بودند ومراقب شما خیلی ممنونم(گفتم خود مامانی هم سرماخورده بود)باباعباس جون ومامان جون وآقاجون عزیز هم مرتب سر میزدند ونگران حال نوه...
22 بهمن 1391

آرین عزیزم سرماخورده

پسر برگ گلم از تموم گلا قشنگترم 3روزه سرما خورده ........مامانی خیلی غصه میخوره.....مامانی زود زود خوب شو....دارم دق میکنم دیگه.......حاضرم شبها تا صبح بیدار باشم وتو بازی وشیطونی کنی اما اصلا بیحال نباشی......دیگه امروز دلم خیلی گرفته .......دلم برای شیطونی هات تنگ شده.......الهی دردو بلاهات بخوره به من زود زود خوب شو.... دیروز دندون هفتمت هم سر در آورده ودردو خارش اونم به سرماخوردگیت اضافه شده .الهی هیچ کوچولویی مریض نشه.....خیلی سخته......خیلی...... خداوندا ....ای قادر بی همتا پسر نازنینم رو هر چه زودتر خوب وسلامت کن.آمین.   ...
19 بهمن 1391

تولد بابای مهربون و سالگرد عقد مامان وبابا

      سرمایه عمرآدمی یک نفس است.........وین یک نفس از برای یک همنفس است      باهمنفسی گر نفسی بنشینی .........مجموع حساب عمر آن یک نفس است این 2بیت خاطره انگیزرومقدمه ای کردم تا امروز رو که یکی از بهترین روزهای خداست به همنفسم ..همسر فداکارم تبریک بگویم. امروز روز تولد توست وهمچنین روز سالگرد عقد و یکی شدنمان.......روز آغاز عشق. تو بدنیا آمدی تا باور کنم فرشته ها هم زمینی میشوند.تو آمدی وبه من پیوستی ای شاهزاده خوبی ها تا باهم عاشقانه سرود زندگی را جاری کنیم....تا سرودعاشقی سر دهیم وعشق را معنا بخشیم....عاشقانه عشق را فریاد کنیم که میتوان عاشق بود وماند با هیچ معیار زمی...
19 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد